چند سال است  از چند روز مانده به تولدم اهنگ یه روزی می اد خواجه امیری را گوش می دهم .

دلم برای اون شبی که تولدم ،کهف شهدا بودم و تو تاریکی با ف این اهنگ را گوش دادیم و گریه کردم ، تنگ شده

تا قبل از شروع بیست و هفت سالگی.اولین وکالت ام را گرفتم اولین دعوا را برده ام طعم شیرین اولین حق الوکاله را چشیدم

تا قبل از شروع بیست و هفت سالگی.شکست را تجربه کردم گریه کردن و تنهایی راه رفتن را تجربه کردم

تا قبل از شروع بیست و هفت سالگی .من درد زندگی را فهمیدم .دور شدم از خدا .نزدیک شدم.گم شدم.بی کس شدم.اما خدایا تو تمام درد ها را دیدی

این مدت  جمعه ها کوه رفتم و دیگه همایون شجریان گوش ندادم .

از خودم بابت درس نخوندم راضی نیستم ولی بابت زنده بودن ام از خودمم ممنونم .

تو سریال فرندز جویی واسه سی سالگی تمام بچه ها بغض می کرد حالا حس من است که دلم می خواهد از این روز فرار کنم

 

پ ن : تب دارم و سرما خوردم شدید برای خودم سوپ درست کردم .دلم بارون می خواهد همین

 

اینجا تمام حنجره ها لاف میزنند

بیست و شش سال و یازده ماه و ...

من که قاضی نیستم . می دونم .

سالگی ,بیست ,شدم ,اولین ,  ,دلم ,بیست و ,از شروع ,قبل از ,و هفت ,هفت سالگی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مهندسی عمران NASIME FUN ردیاب شخصی و خودرو آراسیستم دلنوشته های یک ذهن مسافر خنده دار پیک خبری ملارد کدستانِ من وبلاگ تخصصی سایت زیرساخت دانلود فایل های الکترونیکی دانشجوی طب سنتی